-
سه شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۸۷
جمعه 17 مهر 1394 15:07
زنگ دینی زنگ دینی هرکسی دانش آموز خداست روز و شب در امتحان غرق در حال دعاست ما مسلمانیم و او ناجی کنکورماست معنی قرآن او فارسی دستور ماست نمره بالای ما پنج و شش در بندگی است نمرهای ما کمند باعث شرمندگی است
-
یکشنبه هجدهم فروردین ۱۳۸۷
جمعه 17 مهر 1394 15:07
زیر آفتاب داغ با رسیدن بهار باز بسته برکمر کوه شال آبشار سخت کار می کنند برف وآفتاب و کوه وه !چقدر دیدنی وه ! چقدر باشکوه حاصل تلاششان رودخانه می شود رودخانه با شتاب تا کویر می دود آفرین به کار کوه آفرین به سعی آب آفرین به آبشار آفرین به آفتاب
-
چهارشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:04
عاشقانه های یک گربه پرنده رو گرفته گربه میون مشتش اونو فشارش میده با چنگال درشتش جوجه میگه اگرچه تو چنگ تو اسیرم اگه منو ببخشی ناخناتو میگیرم
-
شنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:04
باز باران معرفی کتاب رونویسی از بهار در سایت روی کلمه آتی بان کلیک کنید پشت بام خانه را آب باران ور گرفت بین آب و ناودان جنگ لفظی در گرفت پیش باران رفته است آبروی ناودان گیر کرده جوجه ای در گلوی ناودان آبرویش را تمیز باز باران شست وبرد جوجه ای را در حیاط گربه با چنگال خورد یا کریم نوجوان زیر سقف آسمان لانه می سازد...
-
شنبه بیستم بهمن ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:03
ساختن با واژه ها باز راه افتاده است کار من با یک مداد من خودم بودم کسی مطلبی یادم نداد جامداد کوچکم جعبه ابزار من است ساختن با واژه ها روز و شب کار من است از تنور واژه ها نان داغی می خرم قد مرد نانوا پول در می آورم در میان جعبه ام پیچ و انبردست نیست کنجکاوی کن بگو : کار من در خانه چیست ؟
-
جمعه دوازدهم بهمن ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:03
با دو کار نوجوان در خدمتم چراغ خانه شاعر صدای چرخ خیاطی مادر مرا یکپارچه امشب تکان داد به من با یک نگاه شاعرانه ستاره دوزی شب را نشان داد نخ گلدوزیش کوتاه اما خیالاتش بلند و شاعرانه میان دفتر الگوی مادر پر از شعر و لباس بچگانه شب است و باز مادر دوست دارد نخ اندیشه اش شعری بدوزد خدایا کاش تا هستم ببینم چراغ خانه شاعر...
-
شنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:01
خنده درمانی غنچه ها را قادر است خنده درمانی کند روی بال شاپرک گرده افشانی کند مشکل دلتنگی غنچه ها را کرده حل تلخکامی های گل می شود با او عسل
-
دوشنبه دهم دی ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:00
سیب و کرم کرم داده است سیب را فریب لانه کرده است توی مغز سیب بوس می کند سیب کال را روی لپ او کنده خال را کاش سم به سیب آبرو دهد مغز سیب را شستشو دهد
-
سه شنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 15:00
نه مثل همیشه مجموعه شعر رونویس از بهار کتاب سال نشریات سلام بچه ها و پوپک ادامه مطلب را در این آدرس مشاهده کنید http://www2.irna.ir/fa/news/view/line-10/8609262657200117.htm با دو کار کوتاه در خدمتتان هستم اما نه مثل همیشه «۱» پسرک تمام روز را واکس زد شب شد «۲» خواستی رنگین کمان باشی زیر باران آفتابی شو
-
سه شنبه ششم آذر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:59
حنا بندان برگ دوباره جیب پاییز پر از نقل تگرگ است میان کوچه ما حنابندان برگ است اگرچه رسم خوبی است سر و دست حنایی به قلب کاج کوچه ندارد هیچ جایی نه اینکه کاج کوچه به رسم ایمان ندارد عروسی دارد اما حنابندان ندارد
-
شنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:58
می نویسم بابا قطره ای جوهر ریخت روی فرش خانه پدرم داد کشید بر سرم : دیوانه ! مادرم دست کشید بازهم روی سرم دردسرها دارد خوشنویسی پسرم می نویسم بابا دست من می لرزد به همه سختی ها خط من می ارزد
-
شنبه دوازدهم آبان ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:58
غزل نهادی دو تا سیب در سینی من که کامل شود شور آیینی من شبی شعر ورزیدم و شاعرانه جهان پر شد از طعم بی دینی من دماغی عمل کردم و فکرکردم عوض می شود خود جهان بینی من ولی بی تو ای یار گندم سرشتم معطر نشد نان ماشینی من اگر یاد تو در دل من نباشد به پایان رسد قافیه چینی من
-
جمعه بیست و هفتم مهر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:57
کرم فعل لازم است فعل کرم را کلاغ روی شاخه صرف کرد مثل یک غذای سرد ابر اسم مفرد است اسم ابر را هوا برف و برف وبرف کرد توی کوچه جمع کرد
-
چهارشنبه یازدهم مهر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:56
کلاغ میله میله به من دوباره گفتند پرت چرا سیاه است نوکت چرا بزرگ است سرت چرا سیاه است برایشان نوشتم کلاغ با سواد است پرش پر از مرکب نوکش پر از مداد است کلاغ مثل طوطیست که واکس خورده بالش بدون واکس راحت نمی شود خیالش توحاضری ببینی قفس کلاغ دارد کلاغ میله میله کسی سراغ دارد ؟
-
جمعه سی ام شهریور ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:54
نوجوانی درخت کاج نوجوانی درخت کاج مثل من در میان باغچه گذشت با عقب نشینی حیاط کاج توی کوچه رفت و هیچ وقت برنگشت سالهاست شعرهای من به یاد او درست می شوند نامه های من به اسم کوچه اسم کاج پست می شوند او ولی توی کوچه خشک ایستاده است خانه مرا به یک پرنده هم نشان نداده است
-
چهارشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:54
افطار غنچه ها سلام ضمن عرض تبریک فرا رسیدن بهار قران و بهار دبستان به همه شما عزیزان. با دو شعر به همین مناسبت در خدمت شما هستم : با صدای ویز ویز ازدل کندو سحر پرواز کرد جستجو را توی باغ بر سر گلدسته ها آغاز کرد با دوبالش غنچه را قلقلک داد و مرتب ناز کرد با دوتا قطره عسل غنچه افطار خودش را باز کرد...
-
جمعه شانزدهم شهریور ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:53
حرف میخ توی گوش این درخت با هم نمی رود حرف میخ بند رخت میخ بازکج شده با تمام تیزی اش بازهم فلج شده توی ذهن من هنوز رخنه کرده این سوال در تمام طول روز : حرف میخ مفت بود یا که پوست درخت واقعا کلفت بود ؟
-
سه شنبه نهم مرداد ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:52
عشق درخت مجنون سلام به همه دوستان خوبم هرجا که هستند . حتی شما . آره شما با یک دو چرخه بابا روز درختکاری شش تا نهال اورد از باغ شهرداری لیلی نهال بیدی از شش نهال برداشت بادست مهربانش در قلب باغچه کاشت الان دوسال و نیم است اصلا نرفته بیرون از قلب لیلی ما عشق درخت مجنون
-
یکشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:52
از شکفتن است باد بوته را می دهد تکان پخش می شوند دانه های آن از شکفتن است دانه با خبر مثل مورچه می رود سفر روی دوش او دانه می رود از دل زمین سر در آورد
-
جمعه پانزدهم تیر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:51
دو رکعت پاک کن چون تقلب کرده ام دارم احساس گناه برگه من پر شده از لغات روسیاه حال من خیلی بد است امتحانم شد خراب در قیامت می شوم از خجالت خیس آب من دو رکعت پاک کن صبح فردا می خرم چون که شیطان رفته است توی جلد دفترم
-
جمعه هشتم تیر ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:50
دبستان بهار در دبستان بهار ثبت نام آغاز شد غنچه فورا باز شد در دبستان بهار گل همیشه خنده داشت پوشه و پرونده داشت در دبستان بهار نمره های دلبخواه میوه خرداد ماه
-
جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:49
از زمین تا آسمان کتاب رونویسی از بهار توسط سید عباس تربن در نشریه دوچرخه مورخ ۲۴/۳/۸۶ نقد شد به زودی آنرا در همین صفحه با هم می خوانیم . فعلا با یک شعر در خدمتتان هستم : از زمین تا اسمان بچه ها بابای او هر روز صبح یک هواپیمای شخصی می خرد بچه ها بابای من یک خانه را با موتور گازی به گردش می برد بچه ها بابای او این روزها...
-
سه شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:49
سلام بر همه شما خوبان راستش این روزها سرم خیلی شلوغ است . دوتا مجموعه جدید را دارم آماده می کنم که دست تصویر گرند. این ها را نوشتم که بدانید به یادتان هستم . و این که گاه می خواهم از تو دست بردارم حرف سرد مهری نیست مشکلی دگر دارم
-
دوشنبه هفتم خرداد ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:49
آفتابگردان تکه ای خورشید سبز باغ ما را نور داد تا به خود جنبید دید میوه هایی شور داد او که نور صورتش آفتاب باغ شد سرنوشت شور او تخمه هایی داغ شد آفتابگردان هنوز زندگی را دوست داشت تخم چشمش را کلاغ در میان باغ کاشت
-
چهارشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:47
هیچ شاعری فسیل نیست مدتی است مد شده هرکجا که میروی بچه ها به شاعران پیر تهمت فسیل می زنند سخت اشتباه می کنند چون تمامشان در زمین شاعران پیر بیل می زنند گوش کن این همه سر و صدا برای چیست ؟ هیچ شاعری فسیل نیست
-
شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:47
سلام بر همه شما خوبان این مطلب را در وبلاگ شعر ملایر بخوانید
-
سه شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:46
یک مشت ارزن پرنده جفت خود را میان یک قفس دید برایش بال افشاند ولی جفتش نفهمید - تو جایت آسمان بود چرا روی زمینی قفس را میپرستی پیاده رو نشینی بیابرگرد لانه بزن در اوج بالی به فکر جوجه ها باش ببین اقسرده حالی ولی جفتش نفهمید سرش را زیر پر برد سر یک مشت ارزن دوباره تو سری خورد
-
یکشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۸۶
جمعه 17 مهر 1394 14:45
سلام راستش در این پست نمی خواهم شعر بزنم فقط بروز شدم که عرض ارادتی خدمت شما کنم . دیروز از سنندج برگشتم و جشنواره کردستان . جایتان خالی خوب بودو خوش گذشت و دیگر فعلا هیچ
-
یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۸۵
جمعه 17 مهر 1394 14:43
اولین پیامبر در میان باغ ما آب و خاک و دانه بود دومین پیامبر در میان باغ ما حضرت جوانه بود آخرین پیامبر در میان باغ ما فکر می کنید کیست ؟ آخرین پیامبر در میان باغ ما یک گل محمدی است من با پرستو رفتم خیابان باریدو بارید باران وباران مردی خوش اخلاق چتر خودش را آرام آورد روی سر ما ما دوست داریم چتر تو بابا باشد همیشه روی...
-
شنبه پنجم اسفند ۱۳۸۵
جمعه 17 مهر 1394 14:42
به همت دوستان عزیزم جلسه نقد وبررسی کتاب رونویسی از بهار هم به خیر وخوشی انجام شد در این جلسه ابتدا دکتر بازدار راجع به کتاب صحبت نمود در ادامه پس از به نمایش درآوردن یک کلیپ میزگردی راجع به کتاب برگزار شد که در آن ناصر صارمی - شاعر و منتقد - ، محسن کریمی - شاعر - و رضوان حمزه ای - گرافیست- حضور داشتند و پیرامون کتاب...