آفرین به آفتاب

آفرین به آفتاب

شعر کودک و نوجوان
آفرین به آفتاب

آفرین به آفتاب

شعر کودک و نوجوان

شنبه یکم تیر ۱۳۹۲

نام تو یک پرچم است


نام تو یک کوچه نیست

نام تو یک کشور است

مثل گل لاله ای

خون تو رنگین تر است

نام تو دار الفنون

نام تو تاریخ فین

نام تو یک پرچم است

بر سر این سرزمین

کشور ایران ماست

کشورمردان شیر

دررگ آن جاری است

خون امیر کبیر 

 

چهارشنبه یکم خرداد ۱۳۹۲

مورچه زحمت کش است

مورچه با شاخکش

سخت درو می کند

لانه ی خود را پر از

گندم و جو می کند



مورچه انجام داد

کار خودش را خودش

گوشه ی انبار ریخت

بار خودش را خودش



مثل کشاورزها

مورچه زحمت کش است

جایزه ی زحمتش

چند عدد کشمش است 

 

یکشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۲

پیشی و پرنده ها


قیچی

بگم پرنده هامون

با گربه مون چی کردند

سبیلای گربه را

یواشی قیچی کردند

گربه نمیره بالا

از دیوار صاف و راست

برای اینکه دیشب

جوجه کباب دلش خواست


عکس

پرنده ها دوس دارن

با گربه عکس بگیرن

عاشق گربه هستن

همه براش می میرن

از اون همه پرنده

تو عکس یادگاری

دستشو گربه انداخت

دور سر قناری


خواستگاری

گربه میخواست بگیره

پرنده ای با کاکل

رفته به خواستگاریش

با حلقه و دسته گل

جوجه برای گربه

جیک جیک جیکو میکنه

موی سر گربه رو

با پر اتو میکنه


عروسی

پرنده ها دعوتن

با گربمون عروسی

نوک میزنن به گربه

به جای دیده بوسی

گربه پرنده ها رو

دوس داره با نازشون

همیشه تو عروسی

میرقصه با سازشون

بالش

دوتا پرنده دارن

با پَر بالش میسازن

نقشه دارن می کشن

گربه رو دس بندازن

رو بالش گربه هست

عکس دوتا پرنده

گربه تو خواب میذاره

سر به سر پرنده


پرنده

پرنده رو گرفته

گربه میون مشتش

اونو فشارش میده

با چنگال درشتش

جوجه میگه:درسته

تو چنگ تو اسیرم

اگه منو ببخشی

ناخناتو میگیرم

خیال

پرنده ها میکنن

با دم گربه بازی

سربه سرش میذارن

میگن چه شیر نازی

گربه خیال میکنه

که راستکی یه شیره

داد میزنه بترسن

اما صداش میگیره 

پنجشنبه یکم فروردین ۱۳۹۲

دستمال خیس ابر

سلام

ریشه هایتان پر از ترنم بهار




باز دهقان بهار

بیل را برداشته

توی بشقاب زمین

دانه ها را کاشته



باز دهقان بهار

دانه ها را خاک کرد

دستمال خیس ابر

آسمان را پاک کرد

خود نمایی می کند

کوه با پیراهنش

رود چین انداخته

در کنار دامنش


گرد گیری کرده است

باد از فرش چمن

شیشه ها را شسته است

اسمان مانند من



سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۱

ادب آداب دارد

مدادم خوشنویس است.

و خطّش، قاب دارد.

برایم می نویسد:

ادب، آداب دارد.

همیشه در دلش داشت

هراسِ خوشنویسی

مدادم را نوشتم

کلاسِ خوشنویسی

جسارتهای او ساخت

از او فردی هنرمند

تراش من تراشید

از او مردی هنرمند.

 

یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱

درخت پنبه

دوباره برف بارید

غروب شنبه

درخت سیب ما شد

درخت پنبه

تن درخت ما را

لباس پوشاند

درخت سیب ما را

یواش خواباند

درخت سیب ما شد

دوباره گرمش

پر از گل بنفشه ست

لحاف نرمش  

 

جمعه یکم دی ۱۳۹۱

یک قاچ هندوانه

یک قاچ هندوانه

شال برادرم را

انداخت دور گردن

با شال آبی اش شد

شکل برادر من

او جای چشم دارد

یک دکمه زنانه

لبخند او چه زیباست

با قاچ هندوانه

جای دماغ دارد

او یک هویج تازه

بابا دماغ اورا

آورده از مغازه

توی حیاط تنهاست

من می روم سراغش

اصلاً نمی شوم سیر

از خوردن دماغش  

پنجشنبه نهم آذر ۱۳۹۱

مثل یک درخت

مثل یک درخت

در کویر ظهر کربلا

ایستاده ای

سبز مانده ای

شکوفه داده ای

رود خانه ها

به خاطرت شهید میشوند

کربلاییان

باتو روسپید میشوند

سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱

کلاغ میله میله

سلام

بالاخره مجموعه ی شعر کلاغ میله میله توسط انتشارات قو از زیر چاپ درامد

امیدوارم کودکان این سرزمین از خواندن و دیدنش لذت ببرند

زحمت تصاویر کتاب راسرکار خانم بیتا اقا جانی کشیده است

دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۱

بدم میاد از خودم

پرنده رو گرفتم

با فوت و فن و حیله

اسم منو گذاشتن

لانه ی میله میله

درد پر پرنده

ریخته توی وجودم

بدم میاد از خودم

کاشکی قفس نبودم

چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۱

دانه

دانه ای سرش به سنگ خورد

فکر کرد

ناگهان جوانه زد

شنبه یکم مهر ۱۳۹۱

دفتر مشقتان پر از لبخند

سلام امروز اول مهر ماه است

روزیست که من حال و هوای عجیبی پیدا میکنم

مهر حال مرا خوبتر میکند

خوش به حالتان که سیاه مشق هایتان تکلیف شب را روشن میکند



روزهایی که آرزو خانم

بهترین همکلاس مریم بود

مشقهای کلاس اول ما

قصه های امین و اکرم بود



روزهایی که همکلاسی ها

شعر و لبخند بخش می کردند

بوی زنگ بهار می امد

آب و آیینه پخش می کردند



سفره ی پاره ی کتابم را

واژه ی نان تازه پر می کرد

جیب پیراهن سفیدم را

دستهای مغازه پر میکرد



دوستان کلاس اول من

مریم و یاس وروشنک بودند

آشهایی لذیذ می پختند

دخترانی که با نمک بودند



کاش می شد دوباره می رفتیم

رشته و اش دوغ می خوردیم

رشته های خیال می پختیم

اشهای دروغ می خوردیم



مثل ان روزهای رنگارنگ

بچه ها کیفتان پر از آهنگ

دفتر مشقتان پر از لبخند

زنگ تفریحتان طلایی رنگ

سه شنبه هفتم شهریور ۱۳۹۱

یک مشت اچار

هم باغبانند

هم صافکارند

هر لحظه یک شغل

در دست دارند

هم جوشکارند

هم لوله گیرند

در نانوایی

فکر خمیرند

مثل مکانیک

پرکار پرکار

هستنند با هم

یک مشت آچار

انگشت هایم

ابزار هستند

وقتی که خوابم

بیکار هستند

یکشنبه یکم مرداد ۱۳۹۱

بوی گل پیچیده است


باز تابستان رسید

فصل زیبای سفر

فصل کار باغبان

فصل کار رفتگر

شهر زیبا می شود

با مسافرهای خوب

عده ای اهل شمال

عده ای اهل جنوب

شهرما یک میزبان

میزبانی مهربان

بوی گل پیچیده است

در خیابان های آن

جمعه دوم تیر ۱۳۹۱

مانند دیوار

بابای من است

آقای معمار

قد بلندش

مانند دیوار

خیلی بلند است

قدش ولی آه

لبخند او هست

کوتاه کوتاه

بی خنده یعنی

لبهای معمار

مثل شکافی

بر روی دیوار

دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۱

سال گنجشک

قیل و قال گنجشک

شور و حال گنجشک

باز کرده از سر

کوه شال گنجشک

آسمان به خود زد

عطر بال گنجشک

شاخه گوش خم کرد

با سوال گنجشک

کاش سال میمون

بود سال گنجشک

سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱

زیپ دهان


سر پر حرفی من

همه در اضطرابند

برای هر سوالم

نگاهی بی جوابند

مگر لب زیپ دارد

که من انرا ببندم

چرا باید نپرسم ؟

چرا باید نخندم؟

همه در اضطرابند

سر زیپ دهانم

سوالم گیر کرده

نمی چرخد زبانم

دوشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۱

مانند انبر دست

در دستهای من

یک جعبه ابزار است

انگشت های من

مانند آچار است

این جعبه ی ابزار

دردست هرکس هست

انواع پیچ گوشتی

انواع انبر دست

پیچ و گره را زود

وا می کند دستم

مانند انبردست

با انبر شَستَم

سه شنبه یکم فروردین ۱۳۹۱

لحظه شکفتن

حال غنچه خوب است

لحظه ی شکفتن

مثل حال شاعر

وقت شعر گفتن

شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰

نامه اعمال

نامه اعمال.....

سال نو تحویل شد

با صدای انفجار

آسمان آتش گرفت

در شب شعر بهار

منفجر شد ناگهان

تنگ ماهی های من

پخش شد توی اتاق

روسیاهی های من

با ترقه شد سیاه

باز هم امسال من

لکه لکه لکه است

نامه اعمال من